آریا..میوه عشق من و سعید

روروک و شروع حرکت

سال اول زندگی این ورورجکها پر از جذابیت و تازگیه. هر روز یه کار جدید یاد میگیرند و هم خودشون ذوق میکنند و هم ما رو به وجد میارند. قبلا هرکی برام از بچه اش حرف میزد و از کارهاش ذوق میکرد واقعا درکش نمیکردlم، اما الان تازه میفهمم که تا تجربه نکنی متوجه نمیشی. پدر و مادر حتی با کوچکترین حرکت بچه شون که شاید برای دیگران بی معنی باشه انچنان شادمان میشن که با هیچ لذتی قابل  قیاس نیست.   خب دیگه بریم سراغ عکس ها:   آریای گلم اولین بار در تاریخ 17 خرداد 93 وقتی 4 ماه و 17 روش بود نشست تو روروک. این روزنامه خوانی هم مربوط به 17 خرداد میشه: اینجا هم  اولین باره که عشقم رو تو صندلی غذا نشوندم. در ...
24 خرداد 1393

شروع غذای کمکی

 این روزا آریا به هر چیزی که مامیخوریم آنچنان خیره میشه و حتی گاهی میخواد از دستمون بگیره که آدم دلش کباب میشه. برای همین تصمیم گرفتم ببرمش دکتر که هم یه چکاپ بشه و هم درمورد شروع غذای کمکی سوال کنم. اخه اکثرا پایان شش ماهگی غذا دادن رو شروع میکنند. اریا در 4 ماه و 20 روزگی ویزیت شد(وزن 9.200  قد 67  دور سر 44) دکتر از رشد و تکامل راضی بود و گفت از ده روز دیگه میتونی غذا بدی . نوع غذاش هم  به این ترتیب گفت : فرنی-حریره بادام و سوپ و پوره و ... . اما از اونجا که مامان آریا عجول تشریف داره ، به تجویز خودش تو این ده روز تصمیم گرفت لعاب برنج بده تا معده اش آماده بشه. و من و باباش در تاریخ سه شنبه 21 خرداد به گلپسرمون...
22 خرداد 1393

خرداد ماه اولین سفر آریا

آریا به شمال میرود: روز سه شنبه 12 خرداد 93  ساعت 5 صبح به قصد شمال راهی جاده شدیم. از اونجا که آریا خان چندان از ماشین سواری خوشش نمیاد و زود خسته میشه، این ساعت رو انتخاب کردیم تا شازده پسرمون قسمت اعظم مسیر رو بخوابن ، ضمن اینکه از ترافیک هم درامان بمونیم. خلاصه ما سه تایی اولین سفرمون رو آغاز کردیم. تو مسیر آریا یکی دو ساعتی شد که بیدار بود .پسر خوبی بود و تو کریرش با جغجغه اش بازی میکرد. تا رسیدیم ویلا من آریا رو بغل کردم و رفتم به درختایی که براش کاشته بودیم سر زدم که خدا روشکر سالم بودند و برف خرابشون نکرده بود. البته خیلی از درختامون به خاطر برف آسیب دیده بودند، شکسته بود و ازبین رفته بود. این همون درختی است که به اسم خ...
22 خرداد 1393
1